- نویسنده : نسیم سحر
- بازدید : 1339 مشاهده
- دسته بندی : زندگی نامه شهدا , وصیت نامه شهدا , خاطرات شهدا , شهدای انقلاب , شهدای بعد از دفاع مقدس , خیانت ,

خیانت های پنهان و آشکار به جانبازان دفاع مقدس
بعد از مدت ها اصلا دلم واسه نسیم سحر تنگ نیومده بود که پستی بذارم ولی دلم برای محمد علی های سورانی ، همت ها ، باکری ها ، باقری ها ، چمران ها ، متوسلیان ها و هزاران عزیزی که رفتند تا اسلام همیشه ناب محمدی بماند تنگ شده بود و چه زیبا شد این پست تا به همه عزیزان بگم که با اشک غم و اندوه این پیام را میذارم و دوست دارم شما نیز این پست را بخونید و در غم غربتی که عده ای دارند و عده ای از خدا بی خبر چپاول می کنند شما هم خبر داشته باشید.
این پست را که در خبرگزاری رسمی دانشجو منتشر شده بود را در بعضی از خبرگزاری ها و روزنامه های کشور منتشر شده و ممکنه قبل از این که با ما این خبر را بخونید جایی دیگه این خبر را گرفته باشید!
مسئولین بی مسئولیت تا روز محشر ننگتان باد.
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو؛ وقتي با منتهي قندالي همسر جانباز اعصاب و روان محمدعلي سوراني همكلام شديم، انگار دنياي جديدي پيش رويمان گشوده شد. محمدعلي كه به دليل مشكلات روحي ناشي از جانبازياش، 14 سال تمام مفقود شده بود و عاقبت در يك پارك در جنوب شهر تهران پيدا ميشود، زندگي عجيب و خاصي دارد كه سعي كرديم در گفتوگو با همسرش گوشههايي از آن را دريابيم. شنيدن اين ماجراي خاص، تلخيهايي هم دارد كه متأسفانه ديرزماني است به دليل بيمسئوليتي برخي از مسئولان جزئي از زندگي تعدادي از خانوادههاي ايثارگران شده است. گفتوگوي ما با خانم قندالي همسر جانباز محمدعلي سوراني را پيش رو داريد.
محمدعلي سوراني يكي از همان رزمندگاني است كه با شنيدن صوت «هل من معين» امام زمانش راهي ميدان معركه ميشود تا در آزمون الهي سهيم باشد و در پي پنج سال و نيم حضور در جبهه، جانبازي نصيبش ميشود. وقتي با منتهي قندالي همسر جانباز همكلام شديم، حكايت امروز اين جانباز از آن جهت دلمان را به درد آورد كه شنيديم وقتي محمدعلي بعد از 14 سال مفقودي به خانه برميگردد و همسرش به جهاد كشاورزي كه محل اعزام محمدعلي بود ميرود و پيگير پرونده و حقوقش ميشود نهايتاً از زبان مسئولين جهاد كشاورزي استان تهران اينگونه پاسخ ميشنود كه «اين همه جانباز در خيابانها گدايي ميكنند شما هم برويد گدايي.»
از همسر جانباز ميخواهم فصل آشنايياش را برايمان بازگو كند. ميگويد: محمدعلي متولد 1328 است و من متولد 1334. با معرفي يكي از آشناها با هم ازدواج كرديم. همسرم ابتدا شغل مناسب و خاصي نداشت اما بعدها سراغ جوشكاري و رانندگي رفت. هر كاري از دستش برميآمد براي رفع حاجت خانه و خانوادهاش انجام ميداد و يك لقمه نان حلال سر سفره بچهها ميآورد.
خانم سوراني از روزهاي جنگ تحميلي و بيقراري همسرش براي جهاد در جبههها ميگويد: زماني كه جنگ آغاز شد محمدعلي تاب ماندن نداشت. 4 فرزند داشتيم كه محمدعلي گفت ميخواهد برود. ابتدا راضي نشدم، گفتم تو بچه داري بمان. گفت من نروم آن يكي نرود آن ديگري هم نرود پس كي قرار است از ناموس ما دفاع كند؟ بنشينم در خانه كه چه بشود؟!
رفت، رفت و 5 سال و نيم در جبهه مجاهدت كرد. حتي وقتي دو فرزند ديگرش به دنيا آمدند در جبهه بود. گاهي به مرخصي ميآمد و در ميان اين رفت و آمدهايش به خانه متوجه حال و روزش ميشدم. انگار موج انفجار و اثرات شيميايي كار خودش را خوب بلد بود. روح و روان محمد را به هم ريخته بود. هر چه به او ميگفتم پيگير درمانت باش، قبول نميكرد و ميگفت چيز مهمي نيست و نگران نباش.
بالاخره يك روز رفت و ديگر بازنگشت. از آخرين باري كه رفت تا زماني كه دوباره پيدايش كردم 14 سال ميگذشت. محمد جانباز شده بود و فراموشي و موج انفجار باعث شد سالها مفقود شود. بعد از 14 سال انتظار و مشقتهايي كه در نبودش تحمل كردم در يكي از پاركها پيدايش كرده بودند. 14 سال با شش فرزند و نداري و دستتنگي و بيكسي در يك اتاق شش متري روزگار گذراندم.
بچهها را بزرگ كردم و هر چه در توان داشتم براي آنها هزينه كردم. . وقتي خواستم تحت پوشش كميته بشوم به من گفتند تو جواني ازدواج كن. من هم گفتم نيامده بودم كه از شما اجازه بگيرم. با رفتن محمدعلي همه زندگيام رفت و من ديگر چيزي نداشتم اما با خود و خداي خودم عهد كردم كار كنم و نان حلال به خانه بياورم. 14 سال با همه سختيها گذشت. محمدعلي 14 سال در خيابانها و پاركها و كوچه و بازار زندگي كرده بود و با كمك مردم روزگار گذرانده بود. در نهايت هم در محدوده نازيآباد خود جهاد كشاورزي استان تهران پيدايش كرده بود. در اين مدت هر كسي سراغش را ميگرفت، ميگفتم همسرم فوت كرده است.
بچهها در نبود پدر خيلي اذيت شدند، الان هم بچهها آنطور كه بايد موفق نيستند. بعد از پيدا شدن محمدعلي، ديدم جسم و روح سالمي ندارد. مريض بود و موج انفجار باعث شده بود كه فراموشي بگيرد. مطمئنم اگر امروز هم حالش سر جايش بيايد ميگويد براي دفاع از حرم هم ميروم.
درد دلهاي همسر جانباز ادامه دارد و من مات و مبهوت عملكرد نادرست مسئولان جهاد كشاورزي هستم. ايشان در ادامه ميگويد: من به خاطر جنگ همه چيزم را از دست دادهام. همسرم كارمند جهاد كشاورزي بود. وقتي به دنبال كار جانبازياش ميروم با رفتاري ناصحيح دلمان را به درد ميآورند. ابتدا كه بهانه عدم حضور همسرم بود و امروز كه او پيدا شده بهانههاي ديگر ميتراشند و در نهايت همه دوندگيها و غرولند شنيدنها حقوق بخور و نميري را برايمان هماهنگ كردهاند. آن هم با شهادت دادن همرزمان و دوستانش كه گواهي دادند محمد رزمنده بوده است.
اما اين اواخر كه به جهادكشاورزي استان تهران و محل اعزامش رفتم و خواستم تا درصد جانبازياش را مشخص كنند و از حقوق كمش شكوه كردم، مسئولين جهاد كشاورزي استان تهران به من گفتند: آنقدر ما جانباز داريم كه در خيابان گدايي ميكنند، شما هم برويد گدايي. گفتم همسرم بيمار است و نميتواند برود، لابد من بايد بروم گدايي. گفتند برو. من ميخواهم از طريق رسانه شما و روزنامه جوان صدايم را به گوش مسئولان برسانم كه آيا اين نوع صحبت با همسر جانباز درست است؟
امروز هم اگر در خانه باز بماند، همسرم ميرود گم ميشود و دو سه روزي بايد دنبالش بگردم. آدرس خانه را در جيبهايش ميگذارم تا اگر خداي نكرده گم شد، كسي بتواند او را به خانه بازگرداند.
فقط اين را بگويم كه من و شش فرزندم هم همراه همسرم جانباز شديم و از بين رفتيم. جنگ هفت نفر از خانواده محمدعلي را از بين برد و اينگونه محمدعلي سوراني ذره ذره خودش را براي خدا خالص كرد.
لینک منبع:
http://www.snn.ir/detail/News/552143/1579
سایر منتشر کنندگان رسمی:
پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران
http://badriyoon.com/122478?print=1
فاش نیوز-پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ ایثار و شهادت
http://tnews.ir/news/611272558799.html
بتا نیوز
http://betanews.ir/news/297901/%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1%D9%85-14-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%81%D9%82%D9%88%D8%AF-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF/
اللهم عجل لولیک الفرج
تعجیل در ظهور آقا امام زمان عج صلوات
سلام لایککککککک
بسیج دانشجویی موسسه آموزش عالی طبری رحلت یار دیرین امام و رهبری ، آیت الله هاشمی رفسنجانی(رضوان الله علیه) را به محضر حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی) ، مردم عزیزِ ایرانِ اسلامی و بخصوص خانواده و بازماندگان ایشان تسلیت عرض می نماید و از درگاه خداوند متعال برای روح آن مرحوم طلب رحمت و مغفرت دارد.
خیلی متأثر شدم اما متأسفانه آنچه نباید اتفاق افتاده یادم میادامام خمینی دروصیتنامه ش گفته بودند نگذارید انقلاب به دست نااهلان بیفتدولی باتهایت تأسف خیلی وقته یعنی تقریباازهمان روزهای بعدازامام انقلاب دردست نااهلان است واون تعداد معدودی هم که اهل هستندکاری ازدستشان برنمیاد همینه که هرکه میتونه کیسه ی خودشوپرمیکنه ودرمیره .!!!!!!! خدایا اگرسران مملکتمون هدایت شدنین هدایت شون کن وخودت شرانسان نماهای فاسدروازسراین مردم زجرکشیدکم کن اللهی آمین
همسرمن همجانبازشیمیایی وازهیچ جابجز اداره ای که کارمیکنه حقوقی دریافت نکرده (خداروشکر()حقوقش واقعا بخورنمیره ولی چون دست رنج خودشه راضیم (الان هم دوست داره بره مدافع حرم ولی توان روحیش وجسمیش اجازه نمیده)ولی هرکه میفهمه جانبازه فوری میگه شما که مملکتو خوردین دیگه چی میخواین ازهمه جاوهمه کس میخورین .!!!!!!!
ان شاء الله خدا بهتون صبر و سلامتی و عزت در دنیا و همنشنی با بزرگان را در آخرت بده...