- نویسنده : نسیم سحر
- بازدید : 1588 مشاهده
- دسته بندی : چهارده معصوم علیم السلام , امام حسین علیهم السلام , احادیث و متن ها , اشعار مذهبی , مناسبت ها , اربعین حسینی ,

پنج شعر سوزناک برای اربعین حسینی
به کربلای تو، یک کاروان دل آوردم
امانتی که تو دادی، به منزل آوردم
هزار بار به دریای غم فرو رفتم
که چند دُرّ یتیمت، به ساحل آوردم
کبوتران حرم را ز چنگ صیادان
نجات داده و چون مرغ بسمل آوردم
بجز رقیه که از پا فتاد پیش سرت
تمام اهل حرم را به منزل آوردم
شبی به محفل ویران ما سرت شد شمع
حدیث ها من از آن شمع و محفل آوردم
گواه عشق خودم با تو، ای حسین عزیز
نشانه ای به سر از چوب محمل آوردم
اگر به سلسله بستند بازوی مار را
حیات خصم تو را در سلاسل آوردم
نظر به جسم کبودم فکن که دریابی
تنی رها شده از چنگ قاتل آوردم
سید رضا مؤید
89/10/29
آنچه از من خواستى، با کاروان آورده ام
یک گلستان گل، به رسم ارمغان آورده ام
از در و دیوار عالم، فتنه میبارید و من
بى پناهان را بدین دارالامان آورده ام
اندر ین ره، از جرس هم، بانگ یارى برنخاست
کاروان را تا بدین جا، با فغان آورده ام
بسکه من، منزل به منزل، در غمت نالیده ام
همرهان خویش را چون خود، به جان آورده ام
تا نگویى زین سفر، با دست خالى آمدم
یک جهان، درد و غم و سوز نهان آورده ام
قصه ویرانه ی شام ار نپرسى، خوشتر است
چون از آن گلزار، پیغام خزان آورده ام
خرمنى، موى سپید و دامنى خونِ جگر
پیکرى بى جان و جسمى ناتوان آورده ام
دیده بودم با یتیمان مهربانى میکنى
این یتیمان را بسوى آستان آورده ام
دیده بودم، تشنگى از دل قرارت برده بود
از برایت دامنى اشک روان آورده ام
تا به دشت نی نوا، بهرت عزاداری کنم
یک نیستان ناله و آه و فغان آورده ام
تا نثارت سازم و گردم بلاگردان تو
در کف خود از برایت، نقد جان آورده ام
نقد جان را ارزشى نبوَد ولى شادم چو مور
هدایه اى سوى سلیمان زمان آورده ام
تا دل مهر آفرینت را نرنجانم ز درد
گوشه اى از درد دل را، بر زبان آورده ام
هاتفی پروانه را می گفت کز این مرثیت
درفغان اهل زمین و آسمان آورده ام
علی مجاهدی، پروانه
سیری در ملکوت، ص 387
1387/11/26
رسیدم سر خاکت که زار گریه کنم
کنار این همه خاک مزار گریه کنم
رسیدم سر خاکت به خود توان بدهم
به این امید که شاید زغصه جان بدهم
رسیدم سر خاکت به سر بریزم خاک
ز غصه ی لب چاکت به سر بریزم خاک
مرا غم تو و این درد و داغ خواهد کشت
اگر مرا نکشت غم فراق خواهد کشت
مرا ببخش که زنده زشام برگشتم
دلم گرفته برادر سلام برگشتم
ایام اربعین تو یا صبح محشر است؟
یا روز جانگداز وفات پیمبر است؟
بیش از هزار سال گذشته است و اربعین
از اربعین اول تو، غم فزا تر است
دوران هر حماسه دو روز است و دورتر
از ابتدای خلقت تا صبح محشر است
هر جا عزی تو است همانجا حریم توست
هر پیر دلشکسته در آن بزم، جابر است
احرام ما لباس سیه، کعبه کربلا
اشک مصیبت تو فرات است و کوثر است
جابر بپوش جامه احرام و غسل کن
کاین سرزمین، مزار بدنهای بی سر است
اینجا نه کعبه، کعبه در اینجا کند طواف
اینجا نه خانه، خون خداوند اکبر است
جابر! در این زمین مقدس، وقوف کن
کاین جا نکوتر از عرفات است و مشعر است
اینجاست گلبنی که به دامان سرخ آن
از حمله خزان صد و ده لاله پرپر است
بالای سر میا که سری نیست در بدن
پایین پا بیا که تن پاک اکبر است
بر حنجر بریده او، نام زینب است
در سینه دریده او، قبر اصغر است
جابر به دور قبر بگرد و نظاره کن
دور از تمامی شهدا، قبر دیگر است
بوی حبیب میوزد از خاک آن مزار
آری حبیب، نور دو چشم مظاهر است
جابر بیا به جانب گودال قتلگاه
کانجا به گوش، ناله ی زهرای اطهر است
این سنگها که در دل گودال ریخته
یادآور جنایت خصم ستمگر است
جابر ز قتلگاه بیا سوی علقمه
کانجا حسین را سرو سردار و لشکر است
از جان، مزار حضرت عباس را ببوس
چون با سرشک فاطمه خاکش مخمر است
عباس کیست؟ آن که به رزم و به حلم و صبر
گاهی حسین،گاه حسن، گاه حیدر است
عباس کیست سرو روان دو فاطمه
عباس کیست چشم و چراغ دو مادر است
"میثم" سلام بادبه جابر که بر لبش
در روضه حسین سلام مکرر است
غلام رضا سازگار
نخل میثم، ج 3، ص 321
1390/10/13
بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد
دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
دلش چون کربلا کوی حسین است و نمی داند
که همچون دوردستان آروزی کربلا دارد
به یاد کاروان اربعینی با گریه می گوید
به هر جا هست زینب رو به سوی کربلا دارد
اگر چه برده از این سر زمین آخر دلی پرخون
ولی دلبستگی از جان به کوی کربلا دارد
به یاد آن لب تشنه هنوز این عاشق خسته
به کف جامی لبالب از سبوی کربلا دارد
اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش
همی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد
عبدالعلی نگارنده
89/11/4
پنج شعر سوزناک برای اربعین حسینی
منبع: محمل
تعجیل در ظهور آقا امام زمان عج صلوات
ممنون بسیار عالی