- نویسنده : نسیم سحر
- بازدید : 1317 مشاهده
- دسته بندی : قرآن , مفسران و قاریان ,

آيت الله سيد مصطفى خمينى صاحب تفسير القرآن الکريم
محل تولد:قم
تاريخ تولد: 1309 ش
تاریخ وفات: 1356 ش
استادان:
آيت الله سيد مصطفى خمينى از محضر علماى بزرگى در دوران خود بهره برد مانند:
1- پدرش امام خمينى
2- حضرت آيت الله بروجردى
3- آيت الله سيد محمد محقق داماد
4- آيت الله سيد حجت کوهکمرى
5- آيت الله سيد ابو الحسن رفيعى قزوينى
6- آيت الله حکيم
7- آيت الله شاهرودى
8- آيت الله سيد ابو القاسم خويى
1- پدرش امام خمينى
2- حضرت آيت الله بروجردى
3- آيت الله سيد محمد محقق داماد
4- آيت الله سيد حجت کوهکمرى
5- آيت الله سيد ابو الحسن رفيعى قزوينى
6- آيت الله حکيم
7- آيت الله شاهرودى
8- آيت الله سيد ابو القاسم خويى
شاگردان:؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
معرفي تفسير:
تفسير القرآن الکريم :تفسير مرحوم حاج آقا مصطفى خمينى رحمة اللّه عليه دستاورد حوزه پر رونق درس تفسير ايشان در نجف اشرف است که همراه با تدريس و مباحثه، مطالب را خود، به رشته تحرير درآوردهاند. ثبت بعضى تاريخها، حاکى از آن است که اين دوره تدريس و تحرير تفسير از اواخر سال 1389 هجرى قمرى آغاز گرديده و تا اوائل سال 1397 هجرى قمرى ادامه داشته است. نام کتاب از سوى شاگردان وى انتخاب شده است و نويسنده در يک عبارت از آن به عنوان« مفتاح احسن الخزائن الالهية» ياد کرده است.تفسير وى شامل سوره حمد و 46 آيه از سوره بقره مىباشد، که به زبان عربى و شيوهاى استدلالى ارائه شده است.
ايشان تفسير خود را طرح جامعى در نظر داشت که دنبال تحقق آن بود، تفسيرى ترتيبى و در عين حال موضوعى، که به تناسب آيات، موضوع مورد بحث در آن را بطور اجمال مطرح مى کند.
روش تفسير :
مفسر در تفسير آيات مباحث و عناوين گستردهاى بدين شکل مطرح مىکند: لغت، صرف، نحو قرائت، رسم الخط، علم اسماء و حروف و اعداد و اوفاق، حکمت و فلسفه، عرفان، فصاحت، بلاغت، فقه، اصول، اخلاق و موعظه شأن نزول، کلام، مباحث اجتماعى و تفسير آيات از ديدگاه هاى گوناگون.
ؤلف به روش هاى گوناگون به بررسى آيات قرآن پرداخته، و جامع بودن و روشمند بودن اين تفسير، موجب امتياز آن از ديگر تفاسير است.
در مجموع وى از چهار ديدگاه به بررسى آيات پرداخته است:
1) مباحثى که موضوع آن قرآن است
وى در هر آيه به بحث قرائت آيه مىپردازد و قراآت گوناگون را نقل مىکند، اگر چه با شدت به آن اعتراض مى کند، وى با تأسى به استاد و پدر بزرگوار خود، علم قرائت را يکى از توطئههاى سلاطين جور مى داند که به اين وسيله مسلمين را از دقت در معانى و مقاصد قرآن کريم منحرف کرده اند.
ايشان تنها قرائت معتبر را، قرائت قرآن موجود مىداند و در جاهاى مختلف از جمله در ارتباط با اختلاف قرائت هاى کلمه« ربهم» در آيه 5 سوره بقره مىگويد: اين اختلافات پايه و مايه اى ندارند. عدول کردن از قرائت قطعى و دقيق متن قرآن به اين قرائات، حتى قرائات مشهور که از قاريان معروف روايت شده است، جايز نيست. گرچه مجرد موافقت قرائت با ادبيات عرب در صحت قرائت کافى است.( جلد 2 صفحه 347 چاپ وزارت ارشاد.)
ايشان به مفسران قرآن کريم پيشنهاد مىکند، همه مسائل اختلاف قرائات را درهم نياميزند، آن دسته از مسائل را که به مفردات قرآنى مربوط مى شوند، تحت عنوان اختلاف قرائت بياورند، امّا دسته ديگر از مسائل را که به ترکيبات قرآنى مىشوند، تحت عنوان« اعراب» به بحث بگذارند. و بيهوده به اختلافاتى که جنبه معنايى ندارند، نپردازند، بر قرائت جمهور تکيه کنند و قرائات ديگر را با آن يکسان نگيرند و متساويا در کنار هم قرار ندهند.( ج 2 صفحه 64- 61 چاپ وزارت ارشاد)
وى با دقت مباحثى از علوم قرآن را بررسى مى کند، مسائلى از قبيل قراءات، رسم الخط، علم وقف و ابتدا مکى، مدنى و ترتيب نزول، شأن نزول، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، وجوه و نظائر، تقسيمات قرآن، فواتح السور، خواص قرآن و فضائل سور.
مصنف رسم الخط مربوط به کلمات قرآن را با مقايسه املاى عربى مطرح کرده، معتقد است دهها اشتباه در رسم الخط قرآن وجود دارد که مسلمين براى جلوگيرى از تغيير و تحريف قرآن از آن تبعيت کرده اند.
مفسر نگارش کلماتى از قبيل« ايّه الثقلان»« اللّيل»،« الذين»،« الملئکة»، و« الصلوة» را غلط مىداند، در عين حال معتقد است، التزام به ابقاى اين نگارشهاى غلط در کتابت نسخه هاى قرآن مجيد، نوعى سختگيرى و انضباط شديد بوده که قدماى مسلمين انجام مى داده اند، و رعايت اين انضباط را لازم مىدانستهاند تا راه براى هر گونه تحريف در قرآن بسته شود، اين التزام همواره لازم خواهد بود .
ايشان بعضى از مسائل فقهى مربوط به آيات را مانند حرمت مس کلمه اللّه و کلمه الرحمن، نامگذارى به اسم اللّه و اسم الرحمن، کتابت الرحمن، مورد بررسى قرار داده است، اما در طرح فقهى مباحث در تفسير، افراط نکرده است و براى تلفيق مباحث فقهى- تفسيرى حدّى محدود قائل است.
مصنف گاه استدلال فقهى بعضى مفسرين به بخشى از آيات قرآن را مورد نقد قرار مىدهد بعنوان نمونه، استنباط بعضى فقها از عبارت« الحمد لله رب العالمين» مبنى بر اينکه ملاک شرعى جايز نبودن حمد و ستايش غير خداوند، آن است که نوعى تصرّف در مال غير، بدون اذن وى است، را ردّ مىکند( ج 1 ص 247). يا مطرح کردن مباحثى از قبيل« سکنى»،« رقبى»« عمرى» و امثال اين مباحث، ذيل آيه 35 سوره بقرهو قلنا يا آدم اسکن انت و زوجک الجنةتوسط قرطبى را مورد نقد قرار مى دهد.
همچنين مؤلف، به عنوان نمونهاى ديگر از عملکرد مفسّران در مباحث فقهى- تفسيرى، يک سلسله فتاواى فقهى را که امام فخر رازى و ديگران از آيات 3 تا 5 سوره بقره استنباط کرده اند، ذکر مى کند، و با تکيه بر نگرش دقيق فقهى، به دليل آنکه آيات مذکور در مقام ستايش و توصيف مؤمنانند و نه در مقام تشريع، انواع استدلالات فقهى از اين قبيل را به آيات قرآنى، مردود مى شمرد.
وى مباحث کلامى مهمى مربوط به قرآن را مانند تحدّى قرآن، و وجوه اعجاز قرآن، با ابتکار زيادى تحقيق مىکند، به نظر ايشان، آوردن آياتى مثل قرآن از محالات نيست بلکه از ممکناتى است که فقط قرآن قادر به انجام آن است، و تکرار آيات مشابه براى نقل يک حادثه در قرآن، شاهد اين مدعاست. وى معتقد است که اعجاز قرآن را بايد با توجه به پيامبرى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و خاتميت او تبيين کرد و همه اين امور مستند به کمال ذات رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و منشأ حقيقى دارد، خاتميت همانا اخبار به نيامدن پيامبر است نه آنکه، محال باشد.
وى به احاديثى که در شرح آيات قرآن کريم مربوط مى شود، اشاره کرده، بعضى از آنها را توضيح مى دهد و در اين باب از تفسير منسوب به امام حسن عسکرى عليه السلام، تفسير قمى، عياشى و در المنثور و ديگر منابع روائى خاصه و عامه نقل مىنمايد و معتقدند بخشى از روايات مرسله و ضعيفند، و بخش عمدهاى نيز در صدد بيان مصداقى از معانى آيه هستند و قصد تبيين کامل و حصر معنا نمى باشند.( بطور نمونه ذيل« هدى للمتقين»)
2) استفاده از علوم گوناگون در تفسير
نويسنده با استفاده از قواعدى که در علوم گوناگون به اثبات رسيده است، به آيات قرآنى پرداخته و آن را تفسير مى کند. با استفاده از لغت و صرف به شرح کلمات و با کمک قواعد نحو، معانى و بيان به شرح جملات و با استفاده از علم کلام، فلسفه، عرفان، فقه، اصول، حروف و اعداد به بيان مقاصد قرآن مىپردازد. تفسير قرآن که کشف مقاصد آن با کمک دانش بشرى است، از مرسومترين روشهاى تفسير است، و نويسنده با جامعيت علمى خويش و مراجعه به کتب علمى و تفسيرى مختلف به اين مهم پرداخته است. در اين قسمت، تسلط نويسنده بر علوم گوناگون و توان وى در ايجاد ارتباط ميان آيات و علوم به خوبى مشهود است. وى در انتهاى تفسير هر آيه بار ديگر به طور خلاصه، تفسير آيه را با استفاده از مشرب هاى گوناگون تکرار مى کند.
3- استفاده از قرآن در علوم مختلف
در علوم گوناگون مسائلى مطرح است که دانشمندان با قطع نظر از قرآن کريم به نقد و بررسى آن مسائل پرداختهاند، و گاهى نيز از بعضى آيات جهت اثبات يا نفى آن بهره برده اند، شهيد سيد مصطفى خمينى با دقتى بىنظير اين مسئله را دنبال کرده و در ذيل هر آيه به مسألههاى علمى مربوط به آن اشاره، دخالت آيه در آن مسأله بررسى مىکند، وى از آيات مورد بحث خود در مسائلى مانند مشروعيت عبادت مميز، و جواز تربيت انسانها، جواز استعانت از غير خدا، واسطه در عبادت، وجوب تکرار نماز و دهها مسأله فقهى ديگر، استفاده کرده است. در علم اصول فقه به مسائلى مانند شمول خطابات بر معدومين، دلالت امر بر مرة، و وجوب، استصحاب احکام شرائع سابق، استعمال لفظ در پيش از يک معنى، احتياج علوم به مقدمات حکمت و چندين مسئله ديگر اشاره کرده است.
در علوم ادبى نيز چند مسأله مانند جواز رجوع ضمير به محذوف و دخول عامل بر عامل را مورد توجه قرار داده است.
ايشان همچنين در فلسفه و کلام به اين مهم پرداخته است. براى مثال، وى ميان ترکيب« رب العالمين» و هشت بحث فلسفى، ارتباط برقرار کرده که عبارتند از: تدريجى بودن عالم، حصر ربوبيت در خدا، علّت مبقيه، ربوبيت بلا واسطه، استدلال بر وحدت خدا به وسيله وحدت عالم، قبول تربيت در مجردات و نفى عليت اعدادى، و در آيهالرحمن الرحيمبه مسأله فعليّت روز قيامت، حشر موجودات، فعليت جزاء و عدالت خدا، اشاره مى کند.
به اين ترتيب تعداد بسيار زيادى از بحثهاى فلسفى، کلامى و عرفانى در اين کتاب مورد توجه قرار گرفته است.
تذکّر يک نکته لازم است که در تمام اين موارد نگارنده با اعتقاد راسخ به هدف تفسير هرگز به بحث کامل اين مسائل نپرداخته، بلکه فقط جهتى از بحث را که با آيه تناسب دارد مورد توجه قرار داده است.
در اين راستا مصنف برخى مصطلحات قرآنى را مطرح و معنا و تفسير مى نمايد مانند« قلب»( ج 2 ص 397)« لا يشعرون»( ج 3 ص 116)،« ان کنتم صادقين».( ج 4 ص 362)
همچنين ايشان در مقام بررسى کاربرد کلمات و تعيين حوزههاى معنايى واژگان زبان قرآن، دقت نظرهايى اعمال مىکند، که مبناى همه آنها حاکم ساختن کاربرد قرآنى، و حکم قرار دادن آن، و زدودن تاريکىها و غفلت و ترديدها از کاربرد آن واژگان در زبان و ادبيات عربى، در پرتو ساز و کار کلام خداست. براى نمونه ذيل آيه 35 سوره بقره( جلد 4 ص 397- 401)، ده نمونه ياد شده است. رغد- اکل- شجر- زلل، هبوط توبه و... و نيز کلمه شياطين( در ج 3 ص 185 و 171) ذيل آيه 14 سوره بقره.
4- اخلاق و موعظه( جنبه عملى تفسير)
نويسنده در راستاى هدف والاى تفسير که رسيدن به مقصود قرآن است، رسالت قرآن را که همانا هدايت انسانها است، از ياد نبرده و در ذيل همه آيات به موعظه و نصيحت متناسب با آن پرداخته است. به نظر مىرسد که به عقيده وى تفسير اگر بخواهد قرآن را به درستى بشناساند، لازم است، هدايت اجمالى قرآن را تفصيل داد. و خود کتابى هدايتگر باشد. ايشان معتقدند مفسر نيز مانند پيامبر( ص) بايد به انذار و تبشير مردمان بپردازد، انذار از اينکه مبادا به سير و سياحت در مفاهيم و ترکيبات و خصوصيات کلام بسنده کنند و تشويق و ترغيب، نسبت به سفرى سالکانه و خالصانه در حقيقت و روح کتاب خدا و دقائق و شئون کلام الهى و تنها به اين وسيله است که مفسران مىتوانند بندگان خدا را به منظور و مقصود از فرود آمدن کتاب کريم، از جانب خداوند رحمان و رحيم، نائل سازند.( ج 2 ص 228)
به اين دليل وى در پى معارفى که از آيات به دست مىآورد، آنچه را در اخلاق و رفتار بشر مى تواند مؤثر باشد، انتخاب کرده و با شرح و بسط بيشترى،( با آگاه کردن خواننده نسبت به آن معارف و ارتباط آن با رفتار فردى و اجتماعى) به تربيت و هدايت مى پردازد، به اين ترتيب، به دنبال آيات مربوط به منافقين، به تذکرات لازم درباره خوددارى از نفاق و خصلت هاى منافقين و به دنبال آيه مربوط به سجده ملائکه، به مقامات انسان و لزوم حفظ و رسيدن به غايت بشرى اشاره مىکند. وى در اين قسمت از ادعيه پر مضمون ائمه اطهار« عليهم السلام» استفاده بسيار کرده است.
برخى مبانى تفسيرى
تحقيق و اجتهاد
تحقيق و اجتهاد، يکى از مبانى مؤلف در تفسير قرآن است. وى با همان توان قاطع اجتهادى که در فقه و اصول حرکت کرده به وادى تفسير پاى نهاده است. و به کمتر از آن رضايت نداده است. وجه تمايز اين مبنا با شيوه معهود و معمول ديگر مفسران، اين است که ديگران، غالبا، حتى اگر فقيه نيز بوده باشند، همينکه از حوزه فقه بيرون مىآيند، گويى آن شيوه هاى دقيق استناد و استنباط را به دست فراموشى مى سپارند.
ايشان در سراسر تفسير خويش، بنا را بر اجتهاد مطلق نهاده است، راجع به هر چيز و هر کس و هر سخنى، همين که در ارتباط با قسمتى از الفاظ قرآن مطرح شده باشد، وظيفه مفسر اجتهاد در آن است. به همين جهت هر گاه مطلبى خلاف تحقيق، شهرت يافته باشد، متعرض آن مىگردد و با دلائل قطعى، مطلب را روشن مى سازد. چنانکه در تفاسير خاصه و عامه يکى بودن معناى« شکر» با« حمد»، مشهور شده است. امّا ايشان، اين مطلب را« غريب» عنوان مىدهد، و به بررسى آن از زواياى مختلف، مىپردازد( ج 1 ص 216) در وادى اجتهاد، مصنف، على رغم احترام فراوانى که براى شيخ طوسى« ره» و شيخ طبرسى« ره»، قائل است، همينکه به رأيى مخالف تحقيق در آثار شيخ الطائفه مى رسد، بىدرنگ با استدلال آن را رد مىکند( ج 2 صفحه 215)، همچنين، امين الاسلام طبرسى در چندين موضع، و به احتمال آنکه خلاف تحقيق نظر داده باشد، بى محابا مورد انتقاد قرار مى گيرد.( ج 1 ص 323)
ايشان در سراسر تفسير خويش، بنا را بر اجتهاد مطلق نهاده است، راجع به هر چيز و هر کس و هر سخنى، همين که در ارتباط با قسمتى از الفاظ قرآن مطرح شده باشد، وظيفه مفسر اجتهاد در آن است. به همين جهت هر گاه مطلبى خلاف تحقيق، شهرت يافته باشد، متعرض آن مىگردد و با دلائل قطعى، مطلب را روشن مى سازد. چنانکه در تفاسير خاصه و عامه يکى بودن معناى« شکر» با« حمد»، مشهور شده است. امّا ايشان، اين مطلب را« غريب» عنوان مىدهد، و به بررسى آن از زواياى مختلف، مىپردازد( ج 1 ص 216) در وادى اجتهاد، مصنف، على رغم احترام فراوانى که براى شيخ طوسى« ره» و شيخ طبرسى« ره»، قائل است، همينکه به رأيى مخالف تحقيق در آثار شيخ الطائفه مى رسد، بىدرنگ با استدلال آن را رد مىکند( ج 2 صفحه 215)، همچنين، امين الاسلام طبرسى در چندين موضع، و به احتمال آنکه خلاف تحقيق نظر داده باشد، بى محابا مورد انتقاد قرار مى گيرد.( ج 1 ص 323)
حتى در مورد پدر، که آنهمه به وى ارادت مىورزد، بمحض آنکه اختلاف نظر علمى پيش مىآيد، بدور از هر گونه تقليد، دلائل عقلى و نقلى را بر مسئله حاکم مىگرداند. تکيه کلام او اين است:« الحقّ احق ان يتبّع من عقول الرجال» حق و حقيقت براى پيروى کردن، بسى سزاوارتر از افکار و آراء بزرگان است.( ج 1 ص 159)
تعميم و توسعه
مرحوم حاج آقا مصطفى« ره» بر پايه شناختى که از قرآن دارد، در روش تفسيرى نيز اين مبنا را پذيرفته است که انواع معانى مختلفى که درباره هر يک از عبارات يا آيات شريفه قرآن مطرح شود، همه درست و راست است، شأن قرآن کريم همين است که از يک آيه با عبارت آن همه اين معانى مختلف برآيد، حتى اگر ميزان اختلاف اقوال در تفسير عبارت يا آيهاى از قرآن به ده ها بلکه صدها برسد. ايشان هيچگونه تضييق و ايجاد محدوديت را در دايره معانى الفاظ قرآنى روا نمى دارد، و هيچگونه توجيهى را مجوز محدود کردن حکمرو معانى عبارات و تعبيرات قرآنى نمى داند.( ج 2 ص 447- 448) بيان الگويى ايشان ذيل« اهدنا الصراط المستقيم» يک نمونه روشنگر از اين مبناى تفسيرى مى باشد.( ج 2 ص 50- 51)
همچنين ذيل معانى« أنعمت عليهم» تحت عنوان مطلب سوم و نيز ذيل آيه 3 سوره بقرهالذين يومنون بالغيب و يقيمون الصلوة و مما رزقناهم ينفقونتحت عنوان« نکته هفتم».
بر اين مبنا مصنف خطاب هاى قرآنى را عام مى داند بطور نمونه، خطابهاى« يا بنى اسرائيل» را خطاب به همگان مى داند، و رهنمودهاى هدايتى اين آيات را متوجه همگى جوامع بشرى مى داند
مصنف در بيان معانى احتمالى از« استظهار» و« استحسان» گامى فراتر نهاده و باب« استشمام» را نيز در تفسير قرآن کريم مفتوح اعلام کرده است. براى نمونه، ذيل آيه 18 سوره بقرهصم بکم عمى فهم لا يرجعونتحت عنوان نکته سوم از يک بحث مستقل فلسفى، ج 3 صفحه 296- 297) علاوه بر اين تعبير« ابداع» نيز در عبارت ايشان مشاهده شده است.
جامع و مانع
ايشان مى فرمايد:« وظيفه اصحاب تفسير و ارباب تأويل عبارت است از انديشيدن پيرامون« مفاد» آيات شريفه و امورى که به آنها مرتبط است، تصديقا و دلالة نه تصورا و خيالا و خطورا، و دقت در اين مرحله، به هر اندازه که ممکن باشد، لازم است، زيرا کلام الهى دربردارنده مسائل گوناگون و وفور بسيار، در زمينههاى مختلف و علوم و ادبيات ظاهرى و باطنى و نقلى و عقلى و لبّى و قشرى است، و بطون قرآن بر خلاف روايات از ائمه وحى و تنزيل« عليهم السلام» بر 7 يا 70 بطن بالغ است.»( ج 4 ص 337)
ايشان مى فرمايد:« وظيفه اصحاب تفسير و ارباب تأويل عبارت است از انديشيدن پيرامون« مفاد» آيات شريفه و امورى که به آنها مرتبط است، تصديقا و دلالة نه تصورا و خيالا و خطورا، و دقت در اين مرحله، به هر اندازه که ممکن باشد، لازم است، زيرا کلام الهى دربردارنده مسائل گوناگون و وفور بسيار، در زمينههاى مختلف و علوم و ادبيات ظاهرى و باطنى و نقلى و عقلى و لبّى و قشرى است، و بطون قرآن بر خلاف روايات از ائمه وحى و تنزيل« عليهم السلام» بر 7 يا 70 بطن بالغ است.»( ج 4 ص 337)
در جاى ديگر مى فرمايد:« روش ما بر اين است که به حدود مطالب و مسائل که آيه بواسطه يکى از دلالتهاى وضعيه( مطابقت، تضمن و التزام) بر آنها دلالت دارد، اکتفا کنيم، و گرنه کتاب( تفسير) از پذيرش و تحمّل انام و انعام( خواص و عوام) خارج خواهد گرديد».( ج 2 ص 326)
ايشان دامنه استنتاج و استفاده مطالب و مسائل را از آيات قرآنى، به عقلانى بودن استناد و استفاده و استنتاج از آيات، موکول و محدود مىگرداند. يک سوى اين توصيه و تأکيد همان تکيه بر دلالات وضعى الفاظ آيات و خارج نشدن از آنهاست، و سوى ديگر آن، تأکيد بر لزوم حاکميت موازين عقلى و تصديق عقلانى بر حرکت فکرى( تدبرى) مفسران در مقام دست يافتن به مفاد آيات شريفه است، و پرهيز دادن مفسران از گرايش به تصور و تخيّل و خطورات گوناگون ذهنى تحت تأثير عوامل گوناگون که ناگزير منجر به صدور تفسير جسمانى و شيطانى از آيات روحانى و رحمانى قرآن خواهد گرديد.
در جاى ديگر، ايشان از بعضى مفسران که غافل از زمينه مطلب و روح سخن، هر چه در چنته دارند، به عنوان تفسير مىآورند، بطور ضمنى انتقاد مىکند به همين جهت ايشان در بسيارى از موارد بعد از مطرح کردن خلاصهاى از بحثى که به آيه مرتبط مىباشد، تفصيل آن را به کتب ديگر ارجاع مى دهد.( ج 4 ص 417).
تفکيک مباحث
ايشان معتقدند، به آنکه قرآن بنا به طبيعت عرش- انفسىاش( آسمانى و آفاقى)، بر انواع علوم و فنون محيط است. و طبيعى است که در مفاهيم و معارف آن همه مطالب و مسائل در هم مىآميزند، مفسران در مقام تفسير قرآن براى رعايت حال مردمان و مخاطبان، هرگز نبايد بحثهاى تفسيرى را که هر يک به رشتهاى از علوم و متون و ادب و هنر مربوط است، با يکديگر خلط کند.( ج 4 ص 272). در يک بحث واحد نيز مفسر معتقد است که بايد حيثيات و جهات مسئله( زاويههاى ديد مختلف در بحث) را از يکديگر تفکيک کنند.
حذف اسرائيليات
از مشخصههاى ديگر تفسير ايشان پيشنهاد حذف اسرائيليات مىباشد. على رغم آنکه در تفسير عملا به سرفصل موضوعى اسرائيليات نرسيده است، در يکى دو مناسبت که به اسرائيليات اشاره کرده است، حذف اسرائيليات را پيشنهاد کرده است. ايشان در مسئله تحريف قرآن تصريح مىکنند که اينان از آغاز بناى تحريف قران را داشتهاند و مىخواستهاند تجربه کتابهاى آسمانى پيشين را در مورد قرآن کريم تکرار کنند.
در مورد« رعد» و« برق» ذيل آيه 19 سوره بقره نيز چنين مىنويسد:« به نظر من، اين به هم بافتهها از دو حال خارج نيستند: يا روايات ساختگى اسرائيلياتاند و بدعتهاى ناشايست آنان، که در احکام و حقايق پيشرو اسلامى کشت داده شده اند و هدف عمده آنان همين است که با اين تازيانه هاى سياه، بنام قرآن، ملتها را از اين ديانت راستين و استوار دور گردانند، يا اينکه يک سلسله اجتهادات شخصى اند که در اطراف کلمات نورانى پيامبر اکرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و احاديث شريف نبوى مطرح شده و به آنها ملحق شدهاند و ناپديد شدن و پنهان گرديدن آن کلمات و احاديث، و از دست رفتن آنها و مشتبه شدن امر بر صاحبان عقول پيراسته، و فهمهاى آراسته را باعث گرديده است.
در مورد اسرائيليات و امثال آن نيز، ناگزير بايد ابتدا اسناد اينگونه اخبار و روايات مورد فحص و بررسى قرار گيرند، آنگاه اين نکته لحاظ شود که حجيّت خبر واحد در غير احکام شرعى و مسائل وابسته به آن نزد محققان ثابت نيست. بنابراين، بديهى است که محض وجود يک روايت در يک کتاب تفسير يا مجرد وجود يک رأى و نظر در يک کتاب چاپى براى اثبات حجيت آن کافى نيست. گذشته از اينکه اغلب اين اخبار، در اينگونه موضوعات، از نظر سند و دلالت هر دو ضعيف و عليل اند و معمولا مسند و صحيح نيستند .
تتبع آراء و اقوال و نقادى آن
نقد تفسيرى بخش عمدهاى از کار تفسيرى ايشان را تشکيل مىدهد، در اين ميان عنايت خاصى به تفسير کبير فخر رازى از حيث طراحى، تبويب و ساختار آن دارد، وى از تفاسير متعددى نقل مطلب مىنمايد، امّا همواره ابزار نقد را به کار مى گيرد، به همين جهت نقدهاى ايشان بر تفسير فخر رازى، المنار، جامع الاحکام قرطبى، البحر المحيط ابو حيان و حتى مجمع البيان و تبيان، کم و بيش نمايان است.
وى نظم و دقت را شالوده کار خويش نموده از هيچ نکته مثبت يا منفى، ناسنجيده و شتابزده نمى گذرد.
تبيين قرآن با قرآن
تاريخ تفسير، در هيچيک از دوران هايش، از تفسير قرآن به قرآن، بيگانه نبوده است، و در هر دوران، کسانى که از اين مقوله سخن گفتهاند، پيشينه آن را به عهد رسالت و شخص رسول اکرم،« صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» مى رسانده اند. در عصر حاضر( قرن چهاردهم و پانزدهم) مى توان گفت به مراتب بيش از آنچه در مجموع سيزده قرن پيش از آن، ذيل اين عنوان کار کرده بودند و سخن گفته بودند، در باب تفسير قرآن به قرآن گفته اند و نوشتهاند و طرح دادهاند و کار کرده اند. ايشان نيز تفسير قرآن به قرآن را به عنوان يک مبنا در مجموعه مبانى نظرى و عملى روش خود در تفسير قرآن پذيرفته و تعريف دقيق خود از اين اصطلاح را نيز بيان کرده است.
مفاد سخن ايشان در اين باب اين است که:
1- درک صحيح تفسير قرآن به نظر، از حيث نظرى و عملى، يکى از شروط لازم براى احراز اهليّت تفسير قرآن کريم است.
2- طبيعت اين تفسير در حقيقت« تبيين» است.
3- کارآيى و کارسازى قاعده« القرآن تفسير بعضه بعضا» تنها در مواردى است که مفسر با عبارتى مجمل در قرآن مواجه باشد.
4- در جاهايى که آيه شريفه قرآنى مورد نظر، خود واضح است و معناى ظاهر دارد، على الحساب حمل آيات قرآنى بر يکديگر، کارى نادرست و با شيوههاى متعارف در تخاطب و داد و ستدهاى کلامى و عرف اهل زبان و ادب در تناقض است.
5- بسيارى از مطالب موجود در کتب تفسيرى، که مستند ادعائى آنها تفسير قرآن به قرآن است و عبارتند از اينکه مفسر آن آيه با آيات ديگرى را از ديگر جاهاى قرآن آورده اند تا يک معناى غير ظاهر را بر معناى ظاهر آيه ترجيح نهند، ناشايست و نارواست.
آثار مفسر از آيت الله سيد مصطفى خمينى تأليفات ارزشمندى به يادگار مانده از جمله:
1- تحريرات في الأصول
2- مستند تحرير الوسيلة
3- تفسير القرآن الکريم
4- تعليقات على الحکمة المتعالية
5- تحرير العروة الوثقى
6- تعليقة على العروة الوثقى
7- دروس الأعلام و نقدها
8- العوائد و الفوائد
9- ولاية الفقيه
10- الطهارة
11- الواجبات في الصلاة
12- الخلل في الصلاة
13- الصوم
14- کتاب البيع
15- کتاب الخيارات
و تأليفات فراوان ديگرى که در حمله دژخيمان شاه به منزل وى به غارت رفت.
نسیم سحر دات آی آر
تعجیل در ظهور آقا امام زمان عج صلوات