- نویسنده : نسیم سحر
- بازدید : 1072 مشاهده
- دسته بندی : قرآن , مفسران و قاریان ,

احمد مصطفى المراغى صاحب تفسير مراغى
محل تولد: مراغه از توابع جرجا در مصر
تاريخ تولد: 1300 ق
تاریخ وفات: 1371 ق
استادان: محمد عبده، محمد بخيت مطيعى و واحد الرفاعى فيّومى
شاگردان:؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
معرفي تفسير: تفسير( احمد مصطفى) مراغى از جامع ترين تفاسير معاصر است و اسلوب و طريقه نقل مطالب و نظم مباحث آن متناسب با نياز زمان مى باشد و مى توان آن را تفسيرى اجتهادى تحليلى، تربيتى، اجتماعى و علمى ناميد که در صدد تقريب بين مذاهب اسلامى نيز بوده است.
از خوش خوان ترين، زود ياب ترين، ساده ترين و مفيدترين آثار نگارش يافته در تفسير قرآن کريم از جانب علماى اهل سنت است و به زبان عربى و شامل همه آيه ها و سوره هاى قرآن مى باشد. براى مطالعه عموم مفيد و متضمّن دانستني هاى بسيار است.
مقدمه تفسير
مقدمه ايشان شامل مطالبى از قبيل
1- عنايت مسلمانان به تفسير قرآن،
3- شيوه نگارش قرآن،
5- شيوه تفسيرى خود،
6- مصادر تفسير مراغى در لغت و ادب و تاريخ و علوم قرآنى.
منابع تفسير
مراغى در تفسير خود از منابع بسيارى که 30 مورد آن را ذکر مى کند، استفاده کرده است امّا تأکيد بيشترى بر برخى منابع داشته که از آن جمله اند: 1- تفسير طبرى 2- تفسير کشاف 3- تفسير بيضاوى 4- تفسير غرائب القرآن نيشابورى 5- تفسير ابن کثير 6- تفسير بحر محيط ابو حيان 7- تفسير روح المعانى، 8- تفسير المنار رشيد رضا. 9- تفسير محمد عبده، استاد مراغى، با تصريح به اينکه استفاده فراوانى از آن نموده است.
شيوه ادبى- اجتماعى در تفسير
حرکت و همگام بودن تفسير با زمان موجب شد تا متناسب با تنوع دگرگوني ها، تفسير نيز متنوع و گوناگون گردد، چنان که مى توان شيوه هاى تفسيرى عصر جديد را از جهتى به چهار دسته تقسيم نمود:
1- شيوه علمى، که با تأثر از کشفيات جديد علمى پديد آمد و تفسير را در حوزههاى علوم مورد بررسى و تحقيق قرار داد، و به افراط گراييد.
2- شيوه ادبى- اجتماعى، که متأثر از ادبيات معاصر و با توجه به نيازهاى اجتماعى روز صورت گرفت.
3- شيوه سياسى انحرافى، که بر اثر تحزّب و گروهبندىهاى سياسى پديد آمد و در جوامع اسلامى، به وقوع پيوست.
4- شيوه عقلى افراطى، که بر اثر خودباختگى در مقابل تمدن معاصر و با گرايشهاى الحادى- که ميراث علمى قرن نوزده است- به وجود آمد و سعى بر آن شد تا آيات قرآن، طبق نظريات علمى جديد تفسير يا تأويل شود و بيشتر صبغه تحميل را داشت تا تفسير.
دو شيوه نخست به دنبال بيدارى نسل جديد و بينش نو گرايانه- با پايبند بودن به مبانى اسلام- پديد آمد و رفته رفته شکوفا گرديد، ولى شيوه افراطى علمى پس از مدتى رو به افول نهاد، اين شيوه، از ابتدا هم چندان پايه استوارى نداشت، جز در بخش اندکى از آيات قرآن که با پديده هاى طبيعى ارتباط مستقيم دارد.
امّا در شيوه سياسى انحرافى، چيز قابل توجهى در اين باره نوشته نشده است، جز پارهاى نوشته هاى بى پايه و حاوى تأويلات غير منطقى که به دست گروهک هاى انحرافى بوجود آمده است. آنان بيشتر به سراغ آيات متشابه رفته اند تا بتوان از اين رهگذر، افکار عمومى را مشوّش و چهره دين را مشوّه سازند.
در شيوه عقلى افراطى که از روى خود باختگى و گرايش هاى الحادى پديد آمده است، عدهاى به منظور جلب رضايت بيگانگان و نزديک ساختن خود به آنان، تا توانستهاند از دين مايه گذاشته و مسائل اسلامى را واژگون جلوه دهند، مانند تفسير سيد احمد خان هندى.
از آنجايى که شيوه ادبى- اجتماعى آميخته با تحليل اجتهادى و عقلى و غالبا با رويکرد تربيتى، رايجترين شيوه تفسيرى عصر حاضر بوده و تفسير مورد بحث از آن جمله است، توضيح مختصرى درباره آن مى دهيم.
امتياز اين شيوه تفسيرى در دوران معاصر، در آن است که رنگى نو به خود گرفته، با چهره فرهنگ و ادب معاصر و با پرداختن به مسائل جامعه درخشيده است و هرگز تقليد گونه به مسائل ظاهرى و خسته کننده که موجب دورى مردم از قرآن مىشود نپرداخته است. اين نوع تفسير، پديدهاى نو ظهور است که نخست به اظهار دقايق تعابير قرآنى و سپس بيان آنها با اسلوبى زيبا و ادبى و تطبيق آنها با هستى و حيات و سنن اجتماعى موجود در جامعه پرداخته است. اين نهضت ادبى- اجتماعى با تلاش و کوشش فراوانى در راه تفسير قرآن و تقريب آن بر فهم همگان و انطباق آن با واقعيات موجود آغاز شد.
ويژگى اين شيوه، اين است که در آن به دور از هر گونه تعصبات افراطى به قرآن نگريسته مى شود و سعى بر آن است که مفاهيم قرآن، آن گونه که هست بر مردم عرضه شود، بدين جهت از هر گونه تکلّف و ضعف مفرط عارى و به رسا بودن و رساندن پيامهاى قرآنى- بدون آلايش- آراسته است. از آن گذشته، از دخالت دادن اسرائيليات و روايات جعلى و ساختگى در فهم قرآن و تبيين آن پرهيز کرده است.
از جمله آثار فريفته نشدن اين مکتب تفسيرى به روايات اسرائيلى و احاديث جعلى اين است که به محدوده ابهامات قرآن وارد نمى شود، ابهاماتى از قبيل حروف مقطعه و برخى الفاظ مبهم قرآن. همچنين به امور غيبى که جز از طريق احاديث صحيح قابل شناخت نيستند وارد نمى شوند، بلکه ايمان به آنها را- از آن جهت که در قرآن به آنها تصريح شده- به طور اجمال واجب مى دانند و از وارد شدن به جزئيات مسائلى مانند زندگى برزخى، بهشت، جهنم، حور، قصور، غلمان و نظائر آن خوددارى مى کنند و مانع نفوذ خرافات و مطالب غير واقعى و جعلى به محدوده آنها مى گردد، زيرا هدف بيان قرآنى به باز شدن اين مبهمات بستگى ندارد.
اين مکتب تفسيرى، تفسير را از اصطلاحات علوم و فنون و فلسفه و کلام- که به تدريج وارد محدوده تفسير شده بود- دور ساخت، چنانکه اين مفسران تنها به قدر نياز و هنگام ضرورت از اين اصطلاحات استفاده کرده اند.
از جنبه ايجابى نيز اين مکتب، سبکى ادبى- اجتماعى در تفسير بوجود آورد و گوشه هايى از بلاغت قرآنى و اعجاز بيانى آن را ظاهر ساخت و معانى و جوانب مختلف مفاهيم آنها را مشخص کرد و سنتهاى حاکم بر جهان هستى و جامعه را که در قرآن بدان اشاره شده، آشکار گردانيد و بويژه به مشکلات جامعه اسلامى و جامعه بشرى و طرح ارشادات و راهنمايى هاى قرآن- که در بردارنده سعادت دنيا و آخرت بشر است- پرداخت.
علاوه بر آن، بين قرآن و نظريات صحيح و ثابت علمى مطابقت و هماهنگى برقرار نمود و براى مردم روشن ساخت که قرآن کتاب جاويد الهى است و مى تواند همگام با تحولات زمان پيش رود تا اينکه خداوند زمين را به بندگان صالح خود وا گذارد.
همچنين به شبهاتى که بر قرآن وارد شده بود پاسخ گفت و شکوک و توهماتى را که در مورد قرآن ايجاد شده بود با استدلالى قوى پاسخ گفت. همه اينها با اسلوبى زيبا و جذاب انجام گرفت بگونه اى که خواننده را به خواندن قرآن و انديشيدن در معانى و اسرار آن برانگيخت.
اين مکتب در برابر تفسير درى گشود که از زمانهايى دور بسته بود، بدين معنا که به عقل انسان آزادى و اختيار گسترده بخشيد تا در پهنه اى وسيع که خداوند به او داده است به تدبر و انديشه بپردازد.
عقل رشيد را درباره گزاره هاى دينى به قضاوت مى گذارد و آنچه را با ظواهر شرع منافات دارد تأويل مى کند و با آزاد انديشى و خرد انديشى با پيروان مکتب عدل همگام است، همان چيزى که علماى هوشمند گذشته- بخصوص مفسران شيعه- بر آن بودند. اين روش سبب شد تا افکار و تعاليم خشک اشاعره از صحنه خارج شود. بدين ترتيب مجالى براى سخنان و عقايد اهل حشو باقى نگذاشت تا در حوزه تفسير و حريم اعتقادات مسلمانان- چه در اصول و چه در فروع- وارد شوند، حتى گاه برخى از احاديث مجموعه هاى بزرگ حديثى مانند بخارى و مسلم را مورد طعن و تضعيف قرار داد.
روش تفسير :
در معرفى تفسير بيان شد که روش کلى ايشان را بايد ادبى، اجتماعى، با رويکردى تربيتى و تحليلى دانست. مراغى از مباحث نحوى، اعراب، اختلاف قراآت و مباحث زبانى جز شرح برخى مفردات، چيزى در تفسير خود نياورده و از احاديث موضوع، ضعيف و اسرائيليات جدا پرهيز کرده است، اگر چه در بسيارى مواقع به احاديث پيامبر اکرم( ص)، اشعار عرب و اقوال اهل لغت استناد کرده است ايشان اذعان داشته که از نظريات تفسيرى محمد عبده بسيار در تفسير خود بهره جسته است.
روش کلى وى بدين ترتيب است که ابتداى هر سوره، اطلاعات لازم مربوط به آن، شامل اسم سوره، عدد آيات، محل نزول، ترتيب نزول و مناسبت آن با سوره و آيات قبل را بيان مى دارد، در انتهاى سوره نيز مقاصد آن را در چند بند متعرض مى شود. سپس آيات را دسته بندى کرده، به تفسير آنها مى پردازد.
مطالب خود را در سه عنوان« شرح المفردات»،« المعنى الجملى» و« الايضاح»، عنوان مى کند، در شرح مفردات به تفسير کلماتى که تا حدودى معناى صريح و آشکارى ندارند پرداخته، به توضيح معنايى آنها با ذکر وجوه و نظائر و اضداد با استفاده از آيات ديگر، همت مى گمارد. در عنوان« المعنى الجملى» به معناى ترکيبى کلمات که آيه و مقاطع آن را تشکيل مى دهد به طور اجمال مىپردازد، تناسب آيات با همديگر را متعرض شده، در صورت وجود اسباب نزول آيه، آن را در همين عنوان ذکر کرده، گاهى به نقد آن مى پردازد. مانند آيات 9- 7 سوره انعام جزء هفت صفحه 78.
در نهايت عنوان« الايضاح»، تفسير مفصل و تحليلى آيات مطرح شده را در بر مى گيرد، در اين بخش نيز براى توضيح آيات از آيات ديگر، مأثورات و اقوال مفسرين بهره برده، تناسب بين آيات را بيشتر تشريح مى کند و خلاصه اى از هر مقطع مطرح شده در اين بخش را ارائه مى دهد.
سعى دارد رواياتى که مورد قبول نبوده و يا با قضاياى دينى تنافى داشته باشند را، نقل ننمايد و از بحث هايى که مفسرين پيشين به تناسب عصر خود مطرح کرده بودند، دورى مى گزيند. وى معتقد به تغيير نوع مباحث و اسلوب مطرح کردن آنها به تناسب عصر خود مىباشد. مسائل عقيدتى و کلامى را به تناسب آيات مطرح کرده و بيشتر به ديدگاه اشعرى تمايل دارد مانند بحث رؤيت خداوند در آيه 103 انعام جزء 7 ص 207 و آيه 22 سوره قيامت«الى ربها ناظرة»در جزء 29 10 صفحه 151- 152 مىنويسد: يعنى بدون حجاب به خداوند نظر مى افکنند همان گونه که در شب چهاردهم ماه، به ماه مى نگرند.
در مسائل فقهى نيز احکام فقهى متعلق به آيه را در حدّ نقل روايات و فتاواى مذاهب چهارگانه و استدلال جزئى بدون بيان تفصيلى احکام و ادله آن، با قصد توضيح و تفسير آيه، مطرح مىنمايد. سعى دارد اسرار و حکمتهاى احتمالى احکام را نيز از جهت اجتماعى و علمى، متعرض گردد.
آثار مفسر:
علاوه بر تفسير مورد بحث، کتابى تحت عنوان 1- مقدمة التفسير در رديف آثار قرآنى احمد مصطفى مى باشد.
آثار ديگر وى عبارتند از:
2- الحسبة فى الاسلام
3- الوجيز فى اصول الفقه
4- علوم البلاغة
5- بحوث و آراء فى فنون البلاغة
6- الديانة و الاخلاق
نسیم سحر دات آی آر
تعجیل در ظهور آقا امام زمان عج صلوات