- نویسنده : نسیم سحر
- بازدید : 1520 مشاهده
- دسته بندی : حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم , قرآن , دعاهای قرآنی , داستان ، خاطرات و اشعار قرآنی ,

داستان و دعای حضرت یوسف در قرآن کریم
يكى از پيامبران الهى يوسف است. داستان يوسف در قرآن كريم بلند و پرنكته است. حسد برادران را وادار مى كند كه او را به چاه بيندازند. قافله اى سر مى رسد و دلو را در چاه مى افكنند تا آب بكشند و استفاده كنند. نا باورانه مى نگرند به جاى آب، نوجوانى زيبا از چاه سر برآورد. او را به بردگى مى گيرند و در مصر به فروش مى رسانند. يوسف به عنوان برده به كاخ عزيز مصر راه مى يابد و زليخا همسر عزيز شيفته يوسف مى شود و مى خواهد از او كام گيرد.
يوسف پا كدامنِ پيغمبرزاده، به گناه تن نمى دهد. او را تهديد به زندان مى كنند. يوسف دست به دعا برمى دارد و مى گويد:
رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَىَّ مِمَّا يَدْعُونَنى إِلَيْهِ وَإِلّا تَصْرِفْ عَنّى كَيْدهُنَّ أصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجاهِلينَ(يوسف(12): 33)
بارالها، زندان براى من دوست داشتنى تراست از گناهى كه مرا به سوى آن فرا مى خوانند، اگر مكر زنان را از من مگردانى با آنان درآميزم و از جاهلان خواهم بود.
خداوند هم دعاى او را مستجاب فرمود و مكر زنان دربار را از او بگرداند. پس يوسف را زندانى كردند.
يوسف مدتى را در زندان مى گذراند. سالها و حكايت ها مى گذرد تا آن كه براى تعبير خواب پادشاه مصر در زندان به نزد او مى آيند. يوسف از موقعيت استفاده مى كند، از بى گناهى خود مى گويد، و از سبب زندانى شدن خود جويا مى شود.
پيام او را به پادشاه مى رسانند. پادشاه زنان را احضار مى كند. همه زنان، به ويژه زليخا همسر پادشاه، بر گناه كارى خود و بى گناهى يوسف گواهى مى دهند. يوسف از زندان آزاد، مقرّب دربار و وزير دارايى و اقتصاد مى شود.
در كنعان مردم دچار قحطى مى شوند و براى تهيّه آذوقه به سوى مصر رو مى آورند. مصر كه با تدبير يوسف داراى انبار هاى بزرگ غلّه شده است پذيراى فرزندان يعقوب مى شود.
باز هم حكايت ها مى گذرد تا آنگاه كه خبر يوسف به يعقوب مى رسد و يعقوب و خاندانش راهى مصر و بر سراى بزرگ يوسف وارد مى شوند.
يوسف، پدر و مادرش را احترام مى كند و بر تخت مى نشاند وبرادرانش در برابر او به خاك در مى افتند و براى خداوند سجده مى گزارند. با پديد آمدن چنين صحنه اى، خوابى كه يوسف درنوجوانى ديده بود و به پدرش بازگو كرده بود تعبير مى شود. درچنين شرايطى يوسف دست به دعا برمى دارد و با خداوند چنين مناجات مى كند:
رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِى مِنَ المُلْكِ وَعَلَّمْتَنِى مِنْ تَأْوِيلِ الأَحادِيثِ فاطِرَ السَّموتِ وَالأَرضِ أَنْتَ وَلِيّى فِى الدُّنْيا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنى مُسْلِماً وَأَلْحِقْنِى بِالصّالِحينَ؛(يوسف(12): 101)
بارالها، تو به من رياست دادى، و تعبير خواب را تو به من آموختى، اى آفريننده آسمان ها و زمين، تو ولىّ و سرپرست منى در دنيا و آخرت، مرا مسلمان بميران و به نيكوكارانم بپيوند.
نسیم سحر دات آی آر
تعجیل در ظهور آقا امام زمان عج صلوات