- نویسنده : نسیم سحر
- بازدید : 1560 مشاهده
- دسته بندی : قرآن , مسائل ارتباط با خدا در قرآن , شرک به خدای واحد ,

ابلیس در قرآن در ادامه مساله شرک در قرآن کریم
برخی از لغت شناسان «ابلیس» را واژه عربی از باب «ابلس یبلس ابلاس» و به معنای یأس شدید می دانند و «ابلیس» را از این جهت که از رحمت خدا ناامید و مأیوس شد به این نام خوانده اند و پس از سجده نکردن بر آدم و رانده شدن از درگاه الهی بود که وی «شیطان» نام گرفت.
الف) ماهیت ابلیس:
به تصریح قرآن «ابلیس» یک از جنّیان در صف فرشتگان بود از آنجا که می فرماید: (فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ)(سوره کهف، آیه 50) یعنی آنها که همگی سجده کردند، جز ابلیس که از جن بود. از این آیه به خوبی فهمیده می شود که ابلیس ـ چنان که برخی به اشتباه پنداشته اند ـ از فرشتگان نبوده؛ بلکه از طایفه جن است.
به طور کلی از آیات قرآن و روایات معصومین (ع) استفاده می شود که مقام ابلیس بر اثر عبادت فراوانش چنان بالا رفت که در صف فرشتگان مقرب خدا در آمد؛ اما به خاطر تکبر در برابر فرمان خدا و خودداری از سجدهي بر آدم(ع) از آن مقام والا رانده و مشمول خشم الهی شد.(تفسیر نمونه، ج 12، ص 266)
ب) علت رانده شدن ابلیس:
در قرآن کریم درباب علّت رانده شدن شیطان به موارد اشاره شده است که در ادامه خواهد آمد:
1ـ خودبزرگبینی و استکبار
از جمله موارد انحراف ابلیس غرور و خود بزرگ بینی وی بود. در قرآن کریم دربارهي خود بزرگ بینی و خود برتر بینی و استکبار شیطان آمده است که خداوند خطاب به وی فرمود:
(قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ)(سوره اعراف، آیه 12)
(خداوند به او فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟! گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریده ای و او را از گل!)
از این آیه استفاده می شود ابلیس (طبق روایات شیعه) اولین کسی بود که قیاس کرد و اشتباه ابلیس در این قیاس آن بود که گویا وی چنین می پنداشت که آتش برتر از خاک است. هر چند هم ممکن است ابلیس به حقیقت امر آگاه بود ولی آگاهانه دروغ می گفت؛ زیرا می دانست که خاک، سرچشمهي انواع برکات و منبع تمام مواد حیاتی و مهمترین وسیله برای ادامه زندگی موجودات زنده است؛ در حالی که آتش چنین نیست. از این گذشته امتیاز آدم در این نبود که از خاک است، بلکه امتیاز اصلی او همان روح انسانیت و مقام خلافت و نمایندگی پروردگار بود.
بی جهت نیست که قیاس در مکتب تشیّع به عنوانی راهی برای رسیدن به حقیقت و کشف احکام حجیّت ندارد. کمااینکه امام صادق (علیه السلام) از قیاسهای ابوحنیفه به شدّت انتقاد می کرد. در تفسیر المنار و طبری (از تفاسری عامّه) نیز نهی از قیاس مطرح شده است.(تفسیر نور، ج 4، ص 22)
بنابراین به فرض که مادهي نخستین شیطان از مادّه ای برتر از خاک باشد، دلیل نمی شود که در برابر آفرینش آدم با آن روح و عظمت خداداد و مقام نمایندگی پروردگار، سجده و خضوع نکند به ظاهر شیطان همه این مطالب را می دانست و تنها تکبر و خودپسندی جلوی او را گرفت و همه این ها بهانه بود.(تفسیر نمونه، ج 6، ص 99)
2ـ حسادت
حسادت ابلیس نسبت به جایگاه انسان، عامل دیگر سرپیچی ابلیس بود.
(قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا)(سوره اسراء، آیه 62)
«به من بگو، این کسی را که بر من برتری داده ای (به چه دلیل بوده است؟) اگر ما را تا روز قیامت زنده بگذاری، همهي فرزندانش جز عدهي کمی، گمراه و ریشه کن خواهم ساخت.»
صاحب تفسیر مجمع البیان از قول جبائی در مورد قسم شیطان می نویسد: منظور شیطان آن بود که بر آنها استیلا پیدا می کنم، یعنی همان طوری که ملخ، مزرعه را سراسر می خورد من هم چنان آنها را اغوا می کنم که مستاصل شوند. شیطان از این جهت به این مسئله طمع کرد که خداوند به فرشتگان خبر داده بود که در روی زمین، کسی را قرار می دهد که فساد خواهد کرد. گویا وی به این مطلب آگاهی یافته بود.(تفسیر مجمع البیان، ج 14، ص 169)
فخر رازی در تفسیر کبیر در مورد اشاره خداوند به مسئله حسد ابلیس در این آیه می نویسد: « قوم پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) با ایشان منازعه و عناد می کردند و با ایشان بحث باطلی به جهت وجود دو امر کبر و حسد داشتند. اما تکبر این قوم مانع می شد تا از پیامبر فرمانبرداری کنند و اما حسد ایشان به جهت آن چه رسول الله آورده بود و نیز به جهت نبوت و درجه عالی حضرت بود. پس خداوند به این کبر و حسد ایشان اشاره کرده و بیان کرد که این دو امر چیزهایی هستند که باعث خروج ابلیس از ایمان و ورود وی در کفر شدند پس این آزمایشی سخت و قدیمی و عظیمی برای انسانهاست»(رازی، فخر، تفسیر کبیر، ج 21، ص 2)
بنابراین از بیان فوق روشن می شود که منشا کینه ابلیس به آدم و فرزندانش، و علت راندن ابلیس دو چیز یعنی کبر و حسد بوده است.
ج) عبرت گرفتن از نتیجهي تکبر ابلیس:
امام علی (علیه السلام) دربارهي نکوهش کبر و خود برتر بینی فرمود: «از آن معامله ای که خداوند با ابلیس کرد. عبرت گیرید». خداوند متعال در مورد نتیجهي تکبر ابلیس در آیه 13 سوره اعراف می فرماید: (قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ).
«گفت: از آن مقام و مرتبه ات فرود آی. تو حق نداری در آن مقام و مرتبه تکبّر کنی بیرون رو، که تو از افرد پست و کوچکی».
از این رو به خوبی روشن می شود که تمام بدبختی شیطان، مولود تکبر او بود و تکبّر، جهد و تلاش او را بی ثمر گردانید. ابلیس شش هزار سال خداوند را بندگی کرد؛ ولی ساعتی تکبر ورزید. بعد از ابلیس چه کسی ممکن است که با این گونه نافرمانی ها علیه پروردگار در امان ماند؟ حاشا، هرگز خداوند پاک و منزه، انسانی را برای عملی وارد بهشت نمی کند که به خاطر همان عمل، فرشته ای را از آنجا رانده است.(نمونه، ج 6، ص 99)
بنابراین تکبر نه تنها برای افراد عادی خطرناک است، بلکه برای آنان که همنشین فرشتگان در ملأ اعلی باشند و قرن ها سابقه ي عبادت داشته باشند نیز تهدید محسوب می شود.
اگر در آیاتی که مربوط به شیطان است نظر کنیم می بینیم نه علم شیطان به خدا نجات بخش است و نه عبادت های طولانی، بلکه راه نجات، تسلیم خدا بودن است و انسانهای خوب خدا قبل از عبادتهای طولانی، تسلیم خدا بودن را تجربه کنند.
نسیم سحر دات آی آر
تعجیل در ظهور آقا امام زمان عج صلوات