YPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> انیمه Josee, the Tiger and the Fish
زمان جاری : سه شنبه 16 اردیبهشت 1404 - 12:00 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم


سلام دوست عزیز؛
به انجمن سرگرمی ، تفریحی و دوستانه خودت خوش اومدی
براي مشاهده تالار ها با امکانات کامل میتونید از طريق گزینه های زیر اقدام کنيد
عضویت سریع و آسان
یا
ورود به حساب کاربری


آیا میدانید؟ ایا میدانید :






تعداد بازدید 88
نویسنده پیام



ارسال‌ها : 51
عضویت: 23 /7 /1399
انیمه Josee, the Tiger and the Fish

داستان انیمه در اوساکا می گذرد. تسونئو سوزوکاوا یک دانشجوی 22 ساله است که در حال تحصیل در رشته زیست شناسی دریایی است. او به صورت پاره وقت در یک مغازه غواصی کار می کند، جایی که با همکاران مای و هایاتو ارتباط برقرار می کند. در راه بازگشت به خانه پس از یک سخنرانی، او یک زن جوان فلج به نام کومیکو یامامورا را نجات می دهد که اصرار دارد او را "ژوزی" خطاب کنند. پس از دعوت شدن برای شام به نشانه قدردانی، تسونئو یک پیشنهاد کاری از مادربزرگ خوزی، چیزو، دریافت می کند تا سرپرست خوزی شود.

در ابتدا، خوزی نسبت به تسونئو خصمانه است و او را یک مزاحم خطاب می کند. به او دستور داد کارهای غیر منطقی مانند زانو زدن طولانی مدت انجام دهد. Tsuneo که از این کار خالی شده است، تصمیم می گیرد که شغل سرپرستی را رها کند. با این وجود، درست قبل از این که استعفا دهد، متوجه می شود که ژوزی ناپدید شده است. وقتی تسونئو بالاخره جوزی را پیدا می کند، متوجه می شود که او می خواهد دریا را ببیند. بنابراین، او را به دریا می برد و آنها اوقات بسیار خوبی را با هم داشتند.

پس از این اتفاق، خوزی و تسونئو با هم به جاهای زیادی سفر می کنند. در سفر به یک کتابخانه، جوزی سعی می کند برای کودکان کتاب بخواند، که آنها را خسته می کند. با این حال، نقاشی او برای آنها جذاب است. سپس به آرامی متوجه می شود که می خواهد یک تصویرگر شود.

متأسفانه، مادربزرگ خوزی مدتی بعد از این اتفاق می میرد. جوزی که با پول کمی برای زندگی باقی می ماند، از رویای خود دست می کشد و یک کارمند اداری می شود. در همین حال، تسونئو از دانشگاهی در مکزیک بورسیه دریافت کرد و تا چند ماه دیگر این دانشگاه را ترک خواهد کرد. با وجود آینده درخشانش، او همچنان نگران وضعیت خوزی است. مای که همکار تسونئو در یک مغازه غواصی است، نگران تسونئو، به خوزی می‌گوید که سونئو را آزاد کند.

خوزی سپس با تسونئو تماس می گیرد تا برای خداحافظی با هم از دریا دیدن کنند. با این حال، خوزی در وسط یک جاده به دام افتاده است. برای نجات او، تسونئو به سمت او می‌رود و در نهایت با یک ماشین برخورد می‌کند.

سپس مشخص شد که تسونئو از شکستگی استخوان در پاهایش رنج می‌برد و به او گفته می‌شود که ممکن است دیگر مانند قبل راه نرود، چه برسد به غواصی. تسونئو که از این خبر ویران شده است، از توانبخشی خود و رویای دیدن فرشته ماهی کلاریون در مکزیک دست می کشد. سپس مای خوزی را پیدا می کند و وضعیت تسونئو را به او می گوید و از او می خواهد که احساسات خود را نسبت به تسونئو ثابت کند.

سپس خوزی یک کتاب تصویری می‌سازد که به‌طور غیرمستقیم داستان تسونئو و او را نشان می‌دهد، با شخصیت اصلی که تسونئو را با موفقیت به آرزویش می‌رساند. سپس از هایاتو، یکی دیگر از همکاران مغازه غواصی، می خواهد که تسونئو را به کتابخانه ای بیاورد که جوزی کتاب را برای بچه ها خواند. سونئو که تحت تأثیر این داستان قرار گرفت، روحیه و رویای خود را بازیافت و فعالانه به بازسازی خود پرداخت.

در روزی که تسونئو از بیمارستان مرخص می شود، جوزی ناپدید شده است. سونئو که نگران است، از مکان‌های زیادی بازدید می‌کند و در نهایت با وجود آسیب دیدگی شروع به دویدن می‌کند. او پس از جستجوی طولانی، خوزی را در باغ وحش روبه‌روی ببر و جاده‌ای که قبلاً او را می‌ترساند، به تنهایی پیدا می‌کند و موفق می‌شود. همانطور که آنها ملاقات می کنند، سونئو و خوزی به عشق خود به یکدیگر اعتراف می کنند و می بوسند.

سونئو برای تحصیل به مکزیک می رود. در طول تعطیلات بهاری سونئو، ژوزی دوباره با سونئو در زیر یک درخت شکوفه‌های گیلاس ملاقات می‌کند.

منبع: https://www.plaza.ir/category/movies-tv-shows/anime/


چهارشنبه 13 اردیبهشت 1402 - 12:06
نقل قول این ارسال در پاسخ
تازه سازي پاسخ ها
پرش به انجمن :